حقوق

وبلاگی برای توسعه حقوق در محیط رسانه

حقوق

وبلاگی برای توسعه حقوق در محیط رسانه

نظام حقوقی در مورد قضاوت زن

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۰۰ ب.ظ

روزنامه آفتاب به نقل از سایت دانشگاه اما صادق ( ع )

طبق اصل 163 قانون اساسی صفات و شرایط قاضی ، طبق موازین فقهی بوسیله قانون معین می شود . در اجرای اصل فوق . قانون شرایط انتخاب قضات در اردیبهشت ماه 1361 به تصویب مجلس رسید که به موجب آن قضات باید دارای شرایط زیر باشند :
ایمان ، عدالت ، تعهد عملی به موازین اسلامی ، وفاداری به نظام جمهوری اسلامی ایران ، طهارت مولد ، تابعیت ایران و عدم اعتیاد به مواد مخدر و دارا بودن اجتهاد یا اجازه قضا از سوی شورای عالی قضایی . درصدر این قانون آمده است : قضات از میان مردان واجد شرایط زیر انتخاب می شوند . ... به موجب این قانون اگر زنی واجد همه شرایط مندرج در قانون باشد ، نمی تواند قاضی شود قانونگذار شرط مرد بودن برای قضاوت را با توجه به نظر مشهور فقهای شیعه – که زن نمی تواند عهده دار منصب قضا بشود – و به حکم اصل 163 قانون اساسی – که می بایست شرایط قاضی طبق موازین فقهی تعیین شود – مقرر کرده است . در این مقاله مبانی فقهی و دلایل و حکمت ممنوعیت اشتغال زن به امر قضا به نقل از سایت دانشگاه امام صادق ( ع ) نقد و بررسی می گردد .

دیدگاه فقهی پیرامون قضاوت زن

الف ) فقهای امامیه

فقهای امامیه عموماً مرد بودن را شرط احراز منصب قضا دانسته اند و زنان را مجاز به اشتغال به قضاوت نمی دانند .

شیخ طوسی در کتاب مبسوط می گوید : یکی از شرایط قضاوت ، مرد بودن است ، چرا که به هیچ رو زن نمی تواند قاضی شود . وی به مخالفت برخی فقهای عامه که حکم به جواز قضاوت زن داده اند اشاره می کند ، ولی قول به عدم جواز را صحیح تر می داند .

- شیخ مفید نیز در بیان شرایط قاضی ، تصریح به مرد بودن نکرده و درباره عدم جواز برای قضاوت زن سخنی نگفته است .

- علامه حلی در کتاب قواعد به صراحت مرد بودن را شرط قضاوت می داند .

- محقق حلی در کتاب شرایع نیز ضمن این که یکی از شرایط اساسی قاضی را مرد بودن می داند ، بیان می کند که زن هر چند سایر شرایط قضاوت را داشته باشد ، نمی تواند قاضی شود.

- مرحوم مقدس اردبیلی در این مورد تأکید کرده و نفی مطلق قضاوت زن را زیر سؤال برده است و این را معقول دانسته که در امور مربوط به زنان که با شهادت زنان ثابت می شود ، زنانی که واجد شرایط قضاوت هستند ، حکم بدهند ، ولی در عین حال می گوید : شرط ذکوریت در مواردی که زن شایستگی آن را ندارد ، روشن است ، ولی در مواردی که چنین نباشد دلیل روشنی ارائه نشده که زن مطلقاً حق قضاوت ندارد و اگر اجماع فقها تا اینجا را شامل می شد ، جای بحث و تردید نبود و اگر اجماع بدین گونه نباشد منع کلی مورد بحث و خدشه است ، زیرا هیچ محذوریتی وجود ندارد که یک زن – عارف به احکام قضایی که تمام شرایط قضاوت را جز مرد بودن دارا می باشد – در موردی که طرفین نزاع هر دو زن باشند و شهادت دهندگان نیز زن باشند ، بخواهد حل اختلاف کند . ایشان اصل اجماع را در شرط ذکوریت انکار ننموده و صرفاً شمول آن را مورد تردید قرار داده است .

- صاحب جواهر ، قضاوت منصبی است که مناسب شأن زنان نیست زیرا نشستن با مردان و صدا را بلند کردن میان آنان ، برای ایشان شایسته نیست .

فقیهان صاحب رساله و فتوا در زمان حاضر

- آیت الله صانعی با تأکید بر اینکه اسلام از نظر شخصیتی در ده ها مورد شخصیت مساوی بین مرد و زن قائل شده است ،می افزاید : به نظر من اقرار زن ، قضای او ، مرجعیت و رهبری او همه پذیرفته شده و مسلم است .

- آیت الله موسوی تبریزی : برخی ها که معتقدند اسلام قضاوت زن را جایز نمی داند به حدیثی استناد می کنند که از امام صادق ( ع ) نقل شده است ؛ مواظب باشید به حاکم جور مراجعه نکنید ، بلکه به مرد شیعه که مقداری از احکام را می فهمد رجوع کنید و آن را در میان خود قاضی قرار دهید و من او را برای شما قاضی قرار دادم . باید گفت کلمه رجل در اصل حدیث از باب غلبه است و نمی توان گفت به صرف آوردن کلمه رجل ، ، زنها از این قانون مستثنی هستند ؛ عده ای معتقدند قضاوت نوعی سرپرستی است و زن را نباید ولی و سرپرست قرار داد . این استدلال نیز قابل تردید است .

ب ) فقهای اهل سنت

فقیهان اهل سنت در مورد شرط بودن برای قضاوت اختلاف نظر دارند بیشتر آنها زن را صالح برای قضاوت نمی دانند ، برخی هم به طور مطلق قضاوت را برای زن جایز شمرده اند .

- از محمد بن حریر طبری نقل شده است که زن در همه امور می تواند قضاوت کند چون می تواند فتوا بدهد .

- در شرح المجله سلیم رستم باز ، نیز شرط مرد بودن برای قضاوت ذکر نشده است و در ماده 1794 آمده است که مرد بودن برای قاضی شرط نیست .

برررسی دلایل فقهی ممنوعیت قضاوت زن

الف ) دلایل نقلی

در اینجا به طور اجمال به دلایل نقلی فقها ، قرآن ، روایت و اجماع که رأی به عدم جواز قضاوت زنان داده اند اشاره می کنیم .

1 ) قرآن : الف ) آیه 34 نسا :

الرجال قوامون علی النسا بما فضل الله بعضکم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم ... ؛ در این آیه تصریح شده که مردان به دلیل برتری و زیادتی که در بعضی از جهات نفسانی و جسمانی دارند و به دلیل اینکه نفقه و تأمین معیشت در دست آنهاست بر زنان قیمومت دارند . همه مفسران قوام را به معنای قیم و صیغه مبالغه . در پاسخ باید گفت : انصافاً استناد به این آیه شریفه بر ممنوعیت قضاوت زن با طبیعت و وضعیت خاص قضاوت دوران حاضر نمی تواند موجه باشد و همانطور که برخی از صاحب نظران از جمله علامه طباطبایی می گویند به خوبی پیداست که موضوع ، مربوط به روابط زوجین و مسائل خانوادگی آنهاست و در این آیه ، قرآن کریم درصدد بیان برتری مردان بر زنان در روابط اجتماعی نیست . در ضمن قیمومت مرد بر زن نمی تواند از وظیفه انفاق او ناشی شده باشد ؛ یعنی وظیفه انفاق مرد باعث ایجاد جق قیمومت مرد بر زن نیست . حداقل استناد به این آیه نمی تواند نافی قضاوت زن باشد .

ب ) آیه 228 سوره بقره : و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجه و الله عزیز الحکیم

این آیه ضمن اشاره به اینکه زنان علاوه بر تکلیفی که برعهده شان است ، حقوقی نیز دارند و می گوید : ولی مردان را بر زنان درجه ای است ، یعنی برتری و اختیارات بیشتر دارند . برخی این آیه را دلیل این دانسته اند که زن نمی تواند منصب قضاوت داشته باشد زیرا در مقام بیان روابط زن و شوهر است نه روابط اجتماعی و وسعت اختیارات مرد را بیان می کند نه تصریح حق قضاوت را فقط برای او .

2) روایات الف ) روایتی را صدوق در کتاب خصال از امام باقر ( ع ) نقل کرده که حضرت فرمود بر زنان ، اذان و اقامه و حضور در نماز جمعه و جماعت ، عیادت مریض ، تشییع جنازه و با صدای بلند ذکر لبیک گفتن ( در حج) دویدن بین صفا و مروه ، لمس حجر الاسود و دخول در کعبه و ... عهده دار شدن قضاوت و حکومت نیست .

سیاق و نحوه بیان این روایت صراحت در ممنوعیت قضاوت ندارد ، بلکه سیاق روایت در مقام رفع یک سلسله تکالیف و وجوب یا استحباب مؤکد برخی از زنان است ، به گونه ای که هیچ یک از فقیهان شیعه حکم بر حرمت حضور زنان در نماز جماعت و جمعه ... نداده اند . بنابراین به فرض صحت این روایت ، نمی توان ممنوعیت و حرمت قضاوت زنان را از استنباط نمود .

ب ) مفید از ابن عباس و او پیامبر اکر ( ص ) روایت کرده که حضرت فرمود : حوا از آدم خلق شده است و اگر آدم از حوا خلق می شد همان طلاق در دست زنان بود و ... و اگر حوا از گل آدم خلق می شد حتماً زنان نیز می توانستند مانند مردها قضاوت کنند .

به نظر می رسد مفاد و محتوای این حدیث به خوبی نشان می دهد که در صحت صدور آن از پیامبر ( ص ) جای شک بسیار است .

ج ) روایت منقول از ابی خدیجه که امام صادق ( ع ) فرمودند : ایاکم ان یحاکم بعضکم بعضا الی اهل الجور و لکن انظروا الی رجل منک یعلم شیئاً من قضایانا فاجعلوا بینکم و فانی جعلته قاضیا فتحاکموا الیه ...

این حدیث از مراجعه به حکام جور منع کرده و فرموده است مردی را از میان خود برگزینید و من او را برای شما قاضی قرار دادم ...

واضح است که این روایت در مقام بیان شرط قضاوت از حیث مرد یا زن بودن نیست و ذکر کلمه رجل از باب غلبه است نه به معنای ذکوریت و منظور اصلی آن نبردن شکایت پیش حکام جور است.

د ) روایتی از حضرت رسول اکرم ( ص ) : رستگار نمی شوند جماعتی که زن بر آنها حکومت کند یا سرپرستی آنها را زنی بر عهده داشته باشد . به فرض پذیرفتن صحت این حدیث باید گفت که اصولاً قضاوت در نظام قضایی کنونی با همه ارزش و اهمیت آن ، اعمال ولایت محسوب نمی شود که اجرای آن از سوی زنان بر مردان ممنوع باشد .

3 ) اجماع : معتبرترین دلیل نقلی که فقها برای ممنوعیت قضاوت زنان بر آن استناد کرده اند ، اجماع است بسیاری از فقها هنگام بیان شرایط قاضی و مرد بودن ، این مسأله را بیان کرده اند که فقها بر سر قضاوت زن اختلاف دارند و به اجماع آنها اشاره کرده و آن را پذیرفته اند .

نحوه بیان مرحوم مقدس اردبیلی در کتاب مجمع الفائده و البرهان که قبلاً آن را نقل کردیم مشعر بر عدم اطمینان وی به وجود اجماع بر منع مطلق قضاوت زنان از قضاوت مشهور است . اگر مطلب اجماعی باشد بحثی نیست وگرنه ممنوعیت مطلق آنان از قضاوت مشهور است ، اگر مطلب اجماعی باشد بحثی نیست وگرنه ممنوعیت مطلق آنان از قضاوت جای بحث دارد .

قبل از بیان دلایل عقلی مخالفان قضاوت زن ، به بیان جایگاه طرح مسأله می پردازیم : برای روشن شدن مطلب باید بدانیم که قضاوت مورد بحث ، به دو معناست : یکی تصدی منصب قضاوت و دیگری فعل قضاوت ؛ مقتضای معنای نخست ، ولایت بر انجام عمل قضایی است و با عنوان منصب رسمی در تشکیلات قضایی و اداری کشور مطرح می باشد ، ولی قضاوت به معنای دوم ، صرفاً انجام عمل قضایی است ؛ یعنی فصل خصومت و حل مشکل دو نفر را که در مسأله ای شرعی به دلیل جهل اختلاف نموده اند . حل کند و راه حل اختلاف را به آنها نشان دهد . آنچه مورد اتفاق نظر فقهاست و ذکوریت را شرط دانسته اند ، همان معنای اول است و آنچه را محقق اردبیلی در مورد قضاوت زن پذیرفته اند معنای دوم می باشد و اجماع فقها را در مورد معنای دوم قضاوت برای زن مشکل دانسته اند .

ب ) دلایل عقلی

آنچه از فقها و صاحب نظران به استناد آن ممنوعیت قضاوت زنان را توجیه می کنند عبارت است از :

1- ناقص بودن و عدم اهلیت زنان برای قضاوت

در نوشته های بسیاری از فقیهان و عالمان دینی – شیعه و سنی - با تعبیر مختلف به ناقص بودن زن نسبت به مردم در نتیجه عدم اهلیت او برای تصدی چنین مقامی اشاره شده است . بعضی آن را به صراحت ذکر کرده و برخی این نقص را تحت عنوان غلبه احساسات زنان بر تعقل آنها و فزونی تعقل مردان ، بیان کرده اند ؛ به طور مثال در کشف اللئام فاضل هند آمده است که: زن هرچند سایر شرایط قضاوت را داشته باشد نمی تواند قاضی شود به خاطر این که روایت های مختلف دلالت بر نقصان عقل و دین او دارند و شهادت دو نفر آنها معادل شهادت یک مرد است و نمی توانند برای مردان امام جماعت شوند . شیخ طوسی در کتاب مبسوط می گوید : « هیچ کس نمی تواند قاضی شود مگر اینکه سه شرط را دارا باشد : علم ، عدالت و کمال . » و در مورد کمال می گوید : قاضی باید از دو جهت کامل باشد : در خلقت و در احکام ؛ کمال در خلقت یعنی اینکه بینا باشد و کمال در احکام یعنی بالغ ، عاقل ، آزاد و مرد باشد و زن نمی تواند به هیچ وجه قاضی شود .

علاوه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیات مربوط به ارث از سوره نساء می گوید : از نظر اسلام ، زن دارای شخصیت مساوی با شخصیت مرد در آزادی اراده و عمل از همه جهات می باشد و با مرد تفاوتی ندارد مگر آنچه مقتضای وضع روحی او باشد . زن دارای حیات احساسی و مرد دارای حیات عقلانی است ، زن از مناصب قضاوت و حکومت و جهاد . محروم شده است . زیرا این سه از اموری هستند که باید مبتنی بر تعقل باشند نه احساس .

نقد نظریه نقصان و عدم اهلیت

در این رابطه می توان گفت که بدون تردید تفاوت هایی در خلقت جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد و همانطور که در کلام متأخران آمده است این تفاوتها علی الاصول دلیل نقص یکی و کمال دیگری نیست ، ولی آیا نقصان عقل و پایین بودن درجه فهم و شعور زن از نظر علمی ثابت شده است تا بتوان او را از صلاحیت فهم و تدبیر در بعضی امور اجتماعی محروم دانست ؟ چنانچه دیدیم همه فقها این را بیان کرده اند در حالی که همین فقها بلوغ جسمی و فکری دختران را قبل از پسران می دانند و از لحاظ سنی دختر 9 ساله را بالغ و او را برای تصمیم گیری در امور خود صالح می دانند و در جرائم و خطاهای ارتکابی نیز مانند یک مرد بزرگسال او را مسؤول و قابل مجازات می دانند و همچنین آیا قوت احساسات و عواطف در زن تا آن حد است که آن مقدار لازم از تعقل و تدبیر او را در مسائل اجتماعی تحت الشعاع قرار دهد از اعتبار بیندازد ، به گونه ای که خیلی از مشاغل اجتماعی را نتواند عهده دار شود ؟ حال آنکه تجربه جوامع بشری در قرون جدید نشان می دهد که در بسیاری از مشاغل مهم به خصوص قضاوت، زنان بسیاری که تحصیلات لازم را فراگرفته و صلاحیت اخلاقی مربوطه را داشته اند . توانسته اند موفقیت های زیادی کسب کنند و عملکردشان طوری نبوده که بتوان گفت به خاطر نقصان عقل و غلبه احساسات ، از خود بی لیاقتی نشان داده اند . طبق آماری که در سال 1370 در هلند قرار گرفته شده است .

حدود 50 درصد قضات در هلند زن هستند و نمی توان گفت سیستم قضایی این کشورها به خاطر وجود این همه قاضی زن رو به ویرانی و فساد است .

2- لزوم مستور بودن و عدم اختلاط با مردان

توجیه دیگری برای ممنوعیت قضاوت زن طبق نوشته های فقیهان این است که طبق روایات و مقررات اسلامی ، زنان باید حتی الامکان خود را بپوشانند و خود را از نظر مردان دور نگه دارند و با مردان اختلاط و معاشرت نداشته باشند و چون قضاوت شغلی است که لازمه اش حشر ونشر و اختلاط با مردان است ، از این رو باید آن را بر زنان ممنوع کرد . آیت الله منتظری می گوید : از تتبع در آیات و روایات چنین بر می آید که زن به خاطر ظرافت و احتمال وقوع در فتنه ، شرعاً از او خواسته شده که خود را در حجاب قرار داده و مستور سازد و ... و چوان والی و قاضی ناگزیر باید در مجالس و محافل مردان حاضر شود و با آنها سخن گفته شود و گاه در مقام محاجه برآیند ، پس شایسته نیست که زن این مناصب را عهده دار شود . در رابطه با این نوع استدلال باید گفت ضمن پذیرش این نکته زن به هر حال می تواند در معرض خطر و فریب و ایجاد مفسده واقع شود اگر قرار باشد به این توصیه عمل کرد ، زنان نه تنها از منصب قضاوت و ولایت بلکه از اکثر شغل ها باید محروم شوند .

3- سیره

دلیل دیگری که بر عدم جواز قضاوت زنان مورد استناد قرار می گیرد ، سیره مستمر از زمان پیامبر اکرم ( ص ) و ائمه معصومین ( ع ) بر ندادن سمت قضاوت به زنان می باشد. علامه حسینی تهرانی نیز در بحثی مفصل درخصوص عدم جواز قضاوت زن می گوید : تردیدی در تحقق سیره در این مورد نیست ؛ بدین معنا که مسلمانان از فقها ، علما و حکام شیعه و سنی از زمان پیامبر اکرم ( ص ) تا زمان حاضر به این امر التزام داشتند که زن را به امارت و قضاوت برنگزینند و این امتناع اتفاقی نبوده بلکه به خاطر استناد به سنت حضرت رسول ( ص ) بوده است . در هیچ کجای سنت یافت نمی شود که زنانی منصب قضاوت و ولایت داشته باشند ، چون در تمام تاریخ مسلمانان از مسلمات شرعی بود که زنان حق تصدی این مناصب را ندارند .

4- اصل عدم جواز قضات زن یا اصل عدم مأذون بودن او

شاید بتوان گفت مهمترین دلیلی که برای ممنوعیت زنان از قضاوت در نوشته های بسیاری از فقیهان آمده و به عنوان دلیل محکم از آن یاد شده ، اصل عدم است یعنی گفته می شود قضاوت یکی از مناصب ولایی و الهی است و کسی می تواند این منصب را عهده دار شود که به نحوی از سوی مقام ولایت و امامت مأذون در این امر باشد . در رویه عملی پیامبر اکرم ( ص ) و امامان ( ع ) مواردی دیده شده که به مردان حکم و اجازه قضاوت داده اند یا در تغییرات عالی که برای تصدی قضاوت از سوی افراد صالح و شایسته به کار برده اند از لفظ مرد استفاده کرده اند و نامی از زن به میان نیامده و این امر حداقل این شک را ایجاد می کند که به زنان اجازه قضاوت داده نشده است و در مقام شک باید اصل عدم را اجرا کرد .

از فقیهان معاصر موسوی اردبیلی پس از نقل ادله نقلی و عقلی در مورد ممنوعیت زن از قضاوت سرانجام می گوید : همه این دلایل جای خدشه و بحث و نظر دارند جز مسأله اقتصادی اصل که نمی توان با آن کاری کرد و چون دلیل عام و مطلق در جواز قضاوت که شامل زنان و مردان بشود وجود ندارد ، ناگزیر باید به اصول عملیه مراجعه کرد و پیداست که مقتضای اصل در اینجا عدم است .

ارزیابی اصل عدم

می توان گفت مهمترین و بی دردسرترین دلیلی که فقها با خیال راحت به آن تمسک جسته و به عدم جواز قضاوت زنان فتوا داده اند . همین اصل عدم است . آیا واقعاً اصل عدم اینقدر کارگشاست و بدون هیچ دغدغه ای می توان به آن تکیه کرد و به استناد آن فتوا داد؟ برخی از فقیهان معاصر صاحب فتوا و رساله بدون توجه به این اصل مستحکم و با خدشه در ادله عقلی و نقلی دیگر ، حکم به جواز قضاوت زن داده اند و جالب این است که زنان را نیز مشمول نصب عام یا اذن عام مندرج در روایت های وارده از ائمه اطهار ( ع ) مربوط به مراجعه به علما و فقها دانسته اند و معتقدند روایتی چون : الفقهاء امناء الروسل و ... عام است و اختصاص به مردان ندارد . در دوره غیبت امام عصر ( عج ) ، معیارها و ملاکهای لازم برای قاضی شدن و قضاوت در روایات مربوطه و نیز در برخی از آیات قرآن تعیین شده است ، هرکس دارای این ملاکها باشد علی الاصول می تواند قاضی بشود . طبیعی است که در حکومت مشروع و معتبر ، هرکس بخواهد قضاوت کند باید از سوی حکومت دارای ابلاغ و حکم باشد ؛ بنابراین مسأله اذن و نصب ، بدان صورت که در برخی نوشته های فقیهان است ، مطرح نیست تا نسبت به تحقق آن در زن تردید نماییم و اصل عدم را اجرا نماییم . بلکه هر زنی هم که دارای صفات و شرایط عمومی مربوط به قضاوت باشد ، می تواند از سوی حکومت ابلاغ قضاوت دریافت نماید و در قالب قوانین و مقررات موضوعه رسیدگی نموده و حکم صادر نماید .

گذشته از این ، چنان که می دانیم در نظام قضایی ما ، قاضی باید تا حدی از معلومات حقوقی و فقهی ، امروزه برای زنان همانند مردان امری طبیعی است . زنان فارغ التحصیل رشته های حقوقی و فقهی هم مانند مردان ، قدرت فهم مقررات و استنباط مسائل و کشف موضوعات را دارند و امروزه عملاً ورود آنها به جامعه و فعالیت های اجتماعی و شغل های اجتماعی چون وکالت ، قاضی تحقیق ، قاضی اجرای احکام و ... مجاز شناخته شده است .

نتیجه گیری

حقیقت این است که که استعباد صلاحیت زنان برای قضاوت پیش از آنکه مولود دلایل نقلی و عقلی و ... باشد ، به خاطر نوع نگرش آنها و نوع نگرشی که سابقاً در مورد زن بوده است می باشد یا به این جهت است که برخی زن را فقط به عنوان یک همسر و مادر در خانه تصور می کنند و قبول قابلیت های اجتماعی او برای اینگونه افراد سخت است . بدین ترتیب در این نوع نگرش ، باز شدن پای زن به جامعه و انجام کارهای اجتماعی همواره خطر فریب خوردن و فریب دادن مردان و انجام محیط غیراخلاقی را در پی دارد . البته قبل از سال 1343 نیز ورود زنان به صحنه انتخابات و رأی دادن و کاندیدا شدن آنان ممنوع بود و هنگامی که این ممنوعیت برداشته شد ، مقاوت ها و مخالفت های زیادی را برانگیخت ، ولی پس از مدتها این مسأله جا افتاد و پس از انقلاب اسلامی زنان حق کاندید شدن برای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان را پیدا کردند ، حال آنکه حاضر شدن در مجلس قانونگذاری و دادن رأی به تصویب قانون جدید و رأی اعتماد به دولت و ... دارای اهمیتی بیش از امر قضاوت و رسیدگی به یک پرونده ساده حقوقی است ؛ چرا که رأی دادن در مورد پرونده های حقوقی براساس همان قوانینی است که در مجلس توسط نمایندگان تنظیم شده است .

حضور در مجلس قانونگذاری که اعمال شیعه ای از ولایت یعنی تصمیم گیری در امور مهم جامعه است ، از امر قضاوت مهم تر می باشد . البته درست است که زن به خاطر داشتن ساختار روحی و لطیف بهتر است به امور منزل و فرزندان و ... رسیدگی نماید تا اینکه خود را درگیر مسائل اجتماعی از جمله قضاوت نماید ، اما این امر نباید بدین معنا باشد که قضاوت زنان – که حداقل در برخی از موارد مثل محاکم خانوادگی مفید هم هست – ممنوع و غیرمجاز شمرده شود .

نظرات  (۱)

۲۱ اسفند ۹۷ ، ۰۷:۳۵ محمد نصری مهاجری
سلام و درود خدمت شما دوست گرامی

اگر مایل به تبادل لینک هستین لطفا ابتدا منو با نام وبلاگ حقوقی محمد نصری مهاجری لینک کنید.
سپس اطلاع دهید تا شما رو اد کنم.
با احترام و تشکر

mohammadnasri.blogfa.com

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی